فیلم آینه بغل با بازی رضا گلزار ارزش دیدن دارد ؟
دانلود فیلم آینه بغل با لینک مستقیم
دانلود رایگان فیلم آینه بغل با بازی رضا گلزار
کارگردان : منوچهر هادی : متولد سال 1351 در تهران می باشد. وی در اولین سالهای حضورش در سینما به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان و تدارکات فعالیت می کرد اما در سال 1385 با ساخت اولین فیلمش به نام « تلاطم » وارد عرصه فیلمسازی شد. او سازنده آثار پرفروشی در سینما مانند « من سالوادور نیستم » بوده است و پس از آن نیز سریال موفق « عاشقانه » را روانه سینمای خانگی کرد.
خلاصه داستان : مرتضی برای سالگرد نامزدی اش تصمیم می گیرد ماشین گرانقیمت را بدون اجازه برداشته و با نامزدش روز خوشی را سپری نماید. اما در این بین ماشین دچار خسارت می شود و...
آینه بغل از آن دسته آثاری است که تکلیف خودش را با مخاطبش مشخص کرده است. زمانی که فیلم آغاز می گردد تمام المان های شناخته شده آثار کمدی ملقب به « شونه تخم مرغی » در فیلم یافت می شود از جمله افراد فقیر که در کنار یک فرد بسیار ثروتمند قرار می گیرند و در ادامه نیز موقعیت های عجیب و غریبی بر پایه زندگی مرفه افراد شکل می گیرد تا سهم بِرندهای تبلیغاتی در تامین هزینه های فیلم نیز مشخص و عیان باشد. این نشانه ها خیلی زود تکلیف فیلم را با مخاطب مشخص می کند و او را از هرگونه حدس و گمان احتمالی بر حذر می دارد.
نقد فیلم :
زمانی که قرارست گلزار در یک فیلم بازی کند اولین نکته ی مهم گیشه است حضور گلزار می تواند در سرنوشت گیشه اثر گذار باشد، حالا یک قصه هم به فیلم اضافه می شود قصه یی که همیشه مرسوم بوده و نمونه اش را بارها دیده ایم اینکه مرتضی نگهبان یک تعمیرگاه ست و برای سالگرد نامزدی اش به دور از چشم صاحب کارش ماشین مازراتی را از تعمیرگاه خارج می کند که چند ساعتی را با نامزدش خوش بگذراند و بر اثر یک حادثه، به ماشین آسیب وارد می شود و حالا مرتضی و مهناز که در آستانه ی مراسم عروسی هستند باید به صاحب ماشین خسارت بدهند اما شاهرخ که صاحب مازاراتی ست در ازای خسارت از مرتضی و مهناز توقع دیگری دارد تا خسارت را جبران کنند؛ آینه بغل با همان شیوه و روش فیلم های مرسوم ساخته شده یعنی در فیلم یک فقیر داریم که مرتضی و مهناز اند و از سوی دیگر شاهرخ است که ثروت عظیمی دارد، این شیوه قصه پردازی را در شکل و شمایل مختلف بارها دیده ایم حالا منوچهر هادی یک فیلم خوش و آب رنگ ساخته و به معنای واقعی از عناصر لاکچری که بیشتر هم تبلیغی ست استفاده کرده و از سوی دیگر سعی کرده یک تفاوت گذاری در زندگی آدم های جامعه لحاظ کند که این تفاوت تکراری و سطحی به نظر می رسد اما فیلمساز با همین رویه و با همین نگرش، کمدی را به فیلم اضافه کرده که بیشتر به کمدی موقعیت نزدیک شده، اما باز هم این کمدی مسیر تکراری را در پیش گرفته ست و اساسا محتوای اثر نمی تواند نکته ی جدیدی را به تماشاگر ارائه کند چرا که شیرین زبانی های جواد عزتی تکراری به نظر می رسد همین چندماه پیش از عزتی اکسیدان را دیده ایم موقعیت های کمیکِ عزتی از نظر بازی و طنازی در دیالوگ گویی هیچ تفاوتی با فیلم و سریال های قبلی اش ندارد ، دلیلش مشخص نیست اما عزتی در فیلم های کمدی با یک مسیر مشخص و تکراری بازی می کند غالبا شخصیت کمدی او درجا می زند نوع گویش و لحن بازیش مدام تکرار می شود ، می توان فیلم ماجرای نیمروز را برای عزتی یک موقعیت جدید دانست که مهدویان توانسته بود از این بازیگر استفاده ی دیگری بکند، اگر نگارنده بیشتر درباره عزتی می نویسد به این دلیل است که جواد عزتیِ فیلم آینه بغل مهم تر از محمدرضاگلزار است زیرا گلزار برای بخش تجاری فیلم مهم بوده یا فیگور گرفتن جلوی ماشین مازراتی ، بی.ام.و یا پورشه اساسا استفاده از واژه ی زندگی لاکچری برازنده ی تیپ این بازیگر است که هادی برای گیشه به درستی این بازیگر را انتخاب کرده، فیلم آینه بغل از نظر محتوا نکته ی مهمی نداردووو
آینه بغل از نظر محتوایی می خواهد در بستر کمدی یک فیلم اجتماعی هم باشد مثلا می خواهد بگوید قیمتِ آینه بغل یک ماشین بیشتر از دارایی های خیلی از آدم هاست یا اینکه می خواهد با نشان دادن سبک زندگی، جایگاه آدم های مرفه را در مقایسه با آدم های فقیر نشان بدهد یا می خواهد بگوید داشتن صفحه ی مجازی و استفاده ی نادرست از آن می تواند به زندگی آسیب برساند. فیلمساز به همه ی این مسائل هر چند شعار گونه و سطحی اشاره کرده است اما نکته ی مهم این است که فیلمساز نتوانسته با تمرکز لازم به محتوا برسد و اساسا موقعیت ها و ایجاد ارتباط ها در فیلم لنگ می زند همه چیز به ارجاعات کلامی منجر می شود از همین حیث فیلمساز تاکید دارد با رد و بدل شدن دیالوگ ها به کمدی برسد ؛ به دلیل مشخص نبودن موضع فیلمساز قصه به شدت کم می آورد شوخی های موقعیتی و کلامی که در فیلم مشاهده می شود برای شکل گیری یک فیلم کمدی متقاعد کننده نیست، نکاتی که فیلمساز به آن ها اشاره می کند در حد یک شعار و نگاه سطحی به جایگاه اجتماعی آدم هاست. انگار قصه در قالب کلیشه یی قرار دارد که فیلمساز نمی تواند از آن خارج شود مثل ورود دو آدم فقیر به یک قصر پرزرق و برق که حتی توالت آنجا را هم با متراژ خانه شان مقایسه می کنند این میزان شعور از یک باور غلط در مقایسه کردن سطح زندگی شاید در لحظه با کمک دیالوگ شوخی بامزه یی به نظر برسد اما در کل این متر و مقیاس کردن زندگی خود با دیگران آن هم در یک توالت چندان کمیک به نظر نمی رسد و اساسا نشان دادن جایگاهی این آدم ها تراژدی ست تا کمدی؛ اما زمانی که قرار باشد یک فیلم کمدی ساخته شود فیلمساز به سادگی همه چیز را به تمسخر می گیرد مثل همان سکانسی که مرتضی راضی می شود مانتو بپوشد و روسری سر کند که یک فاجعه ی اجتماعی محسوب می شود ، فیلم آینه بغل در بستر کمدی بودنش یک بردگی را نشان می دهد، بردگیِ قشر ضعیف جامعه در برابر قشر مرفه، و پایان فیلم زمانی که شاهرخ چک را به مرتضی می دهد نشان دهنده ی جبران زحمات بردگیِ مرتضی ست اما در سکانس پایانی بیشتر ماشین لوکس بی.ام.و آبی وسط اتوبان چشمگیرتر است تا نکات ارجاعی که شاهرخ به مرتضی می گوید، پایانی بی محتواتر از کل فیلم!
فیلم آینه بغل صرفا یک کمدی برند نماست که تنها می تواند به اقتصاد فیلمساز کمک کند واضح ست که حضور محمدرضاگلزار باعث شده این فیلم در روز اول سیصد میلیون فروش کند و در شش روز سه میلیارد بفروشد، چرا که آینه بغل شدیدا به سوپراستارش متکی ست و اگر بازیگر دیگری به جای گلزار در آینه بغل حضور می داشت این فیلم نمی توانست در شش روز اینگونه بفروشد، فیلمی با این سروشکل و با این نگرش نمی تواند نکته ی مهم و مثبتی به تماشاگرش انتقال بدهد چرا که آینه بغل از آن دسته فیلم هاست که به سرعت فراموش می شود، فیلم هایی مثل آینه بغل با نگرشِ بساز و بفروش ساخته می شوند این در شرایطی ست که فیلم های جدی و فرهنگی سینمای ایران در پنجاه یا شصت روز می توانند اندازه ی شش روز فیلم هایی مثل آینه بغل بفروشند، تاسف آور ست که در چنین شرایط بغرنجی این سوپراستارست که تماشاگر را به سینما می کشاند و اساسا محتوا و نگرش فیلم به هیچ وجه اهمیت ندارد.
دانلود فیلم جدید
دانلود فیلم عصبانی نیستم